«سر جان تمپلتون» میگوید: «یک سرمایهگذار بلندمدت به بازار کساد به عنوان موقعیتی برای کسب درآمد نگاه میکند.»
.
«جان تمپلتون» که چهار سال پیش در ۹۵سالگی درگذشت از طریق جمعآوری سهام ارزانقیمت در بازارهای نوپا مانند ژاپن و آرژانتین برای صندوق خود «تمپلتون گراس»، در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ ـ مدتها پیش از آنکه این بحث به امری عادی بدل شود ـ به سرمایهگذاری مشهور تبدیل شد.
.
نخستین سرمایهگذاری عمده او در آمریکا صورت گرفت. تمپلتون برای نخستین سرمایهگذاری عمده خود در سال ۱۹۳۹ از ابزاری متفاوت استفاده کرد. او ۱۰هزار دلار نداشت، بنابراین کل این مبلغ را وام گرفت! در سال ۱۹۳۹، تمپلتون با درک این موضوع که جنگ به بحران بزرگ اقتصادی ۱۰ساله، پایان خواهد داد، به میزان ۱۰۰ دلار از هر یک از سهامی را که در بورس اوراق بهادار آمریکا کمتر از یک دلار معامله میشد خریداری کرد. او در مجموع ۱۰۴ نوع سهام خرید که آن دسته از سهامی را که دچار ورشکستگی شده بودند نیز شامل میشد. چهار سال بعد، برخی از شرکتهایی که تمپلتون در آنها سرمایهگذاری کرده بود ورشکسته شده بودند. اما بسیاری از آنها نیز رشد کرده بودند که برخی از آنها به میزان ۱۲هزارو۵۰۰ درصد رشد داشتند! در مجموع تمپلتون سرمایهگذاری اولیه خود به میزان ۱۰هزار دلار را به ۴۰هزاردلار (بیش از یکمیلیون دلار امروز) رساند، که معادل افزایش ۴۱/۱درصد در سال بود.
.
روش تمپلتون بر مبنای اصول بنجامین گراهام قرار داشت. در واقع تمپلتون در دهه ۱۹۳۰ در کلاسی در مورد تحلیل اوراق بهادار شرکت کرد که گراهام آن را تدریس میکرد. دقیقا همچون بافت، تمپلتون نیز شکل منحصر به فردی از سیستم اصلی گراهام را برای خود طراحی کرد. ویژگی نخستین سرمایهگذاری عمده تمپلتون نمونهای از سرمایهگذاریهایی بود که او در مدتزمان طولانی حرفه سرمایهگذاریاش انجام داد. یعنی: «تنها قیمتهای مناسب را بخرید. سهام محبوب را نادیده بگیرید، همان سهامی که سهامداران اصلی آن حقوقی هستند (و به تبع آن در موقع لازم مورد حمایت قرار میگیرند) و تحلیلگران آنها را پیگیری میکنند. خودتان به جستوجو بپردازید تا سهامی را بیابید که افراد کمی به آن علاقهمند هستند.» اما تمپلتون نسبت به گراهام و حتی بافت، محدوده وسیعتری را در نظر میگرفت. او تمام دنیا را جستوجو میکرد تا شرکتهایی را بیابد که بتوان آنها را با قیمتی بسیار کمتر از ارزش واقعیشان خریداری کرد. او معتقد بود که در بازار رو به نزول، خرید کنید؛ بهترین زمان برای خرید هنگامی است که بازار کساد است و اغلب سرمایهگذاران از جمله حرفهایها از سرمایهگذاری به شدت میترسند.
.
همیشه میتوان در نقطهای از جهان بازاری رو به سقوط یافت
تمپلتون همچون بافت و گراهام، تنها زمانی سرمایهگذاری میکند که بتواند از حاشیه امنیت زیاد آن مطمئن باشد. محتملترین زمان برای برخورداری از چنین حاشیه امنیتی، هنگامی است که بازار بسیار ضعیف شده است. از این لحاظ او شبیه بافت است که در زمان سقوط بازارهای سهام، ولخرجی میکند و در زمانهای دیگر باید ماهها یا مدت بیشتری صبورانه منتظر باشد تا سرمایهگذاری منطبق با معیارهایش را بیابد. تمپلتون با اتخاذ دیدگاهی جهانی میدانست که تقریبا همیشه میتواند در نقطهای از جهان بازاری رو به سقوط بیابد. اگر مایل به پیروی از روش او هستید، بر بخش کوچکی از بازار تمرکز کنید و در آن سطح از سرمایهگذاریها، همچون گراهام به خرید سهامی بپردازید که معیارهای شما را تامین کند. برخی از این سرمایهگذاریها ممکن است با زیان همراه شود، اما سودها آنقدر زیاد است که آن زیانها را جبران خواهد کرد. اغلب موفقیتهای تمپلتون از این باور او ناشی میشود که بازارها در درون چرخههایی حرکت میکنند که یک بازار کساد ناگزیر پس از یک بازار رو به ترقی میآید و برعکس. بنابراین این جرقهها تغییرات غیرقابل اجتنابی در بازار ایراد میکنند.
.
تمپلتون هنگامی که در دانشگاه ییل بود، همچون گراهام میدید که قیمتهای سهام نوسان بسیار زیادی دارد در حالی که ارزش زیربنایی آن شرکتها بسیار باثباتتر بود به همین علت به سهام علاقهمند شد. در دانشگاه آکسفورد گرچه حقوق میخواند، اما در حقیقت خود را آماده میکرد تا مشاور سرمایهگذاری شود و بهویژه به مطالعه درباره کشورهای خارجی پرداخت. به اینترتیب موقعیتی به دست آورد تا سفری به کشورهای اروپایی و ژاپن داشته باشد و از ۳۵ کشور مختلف جهان دیدن کند. دیدگاه او ـ گرچه هماکنون عادی شده است اما در دهه ۱۹۳۰ بسیار بدیع بود- این بود که بازارهای سرمایهگذاری جهان با یکدیگر مرتبط هستند و برای تبدیل شدن به یک سرمایهگذار موفق، تنها درک بازار یک شرکت و رقیبان آن، در قلمرو خودش کافی نیست بلکه باید چگونگی تاثیر شرکتها و اقتصاد کشورهای خارجی بر سرنوشت آن شرکت را نیز درک کرد.
.
هنگامی که تمپلتون به آمریکا بازگشت، به بخش جدید مشاوره سرمایهگذاری مریل لینچ در نیویورک پیوست و در سال ۱۹۴۰ یک شرکت مشاورهای تاسیس کرد. روزهای ابتدایی به سختی پیش میرفت. در پایان جنگ جهانی دوم او هنوز تعداد کمی مشتری داشت، اما ظاهرا نتایج او عالی بود. صحبت از تواناییهای تمپلتون در همه جا پیچید، سرازیر شدن پول به سوی او آغاز شد و در سال ۱۹۵۴ او نخستین صندوق سرمایهگذاری جهانی را بنیان نهاد. در نهایت شرکت او رشد کرد، تا جایی که ۳۰۰میلیون دلار را مدیریت میکرد. تمپلتون خود را تا حدی مشغول کارهای مستمر این تجارت دید که احساس کرد زمان کافی برای فکر کردن ندارد.
.
مانند شوارتز، او نیز بر این باور بود که برای تبدیل شدن به یک سرمایهگذار موفق، لازم است زمان کافی داشته باشید تا منحصرا به تفکر در مورد روند امور بپردازید. اما به جای آنکه قسمت بیشتری از مسئولیتهای خود را به دیگران واگذار کند، تمپلتون در سال ۱۹۶۸ تصمیم گرفت تا کاملا به این فعالیت خود خاتمه دهد. او تمام داراییهای خود را به مدیریت پیدمونت فروخت و در ۵۶ سالگی همه چیز را تنها با صندوق توسعه تمپلتون که پیدمونت آن را نمیخواست، دوباره از ابتدا آغاز کرد. او آمریکا را ترک کرد و از والاستریت به زندگی بسیار آرامتری در باهاماس نقل مکان کرد. رکورد صندوق او در بازارهای راکد، حتی از عملکرد او در کسب درآمد، چشمگیرتر بود. طبق مطالعات صورتگرفته، در مدت ۲۰سالی که به سال ۱۹۸۷ ختم میشود، صندوق توسعه تمپلتون دایما در میان ۲۰ صندوق برتر از ۴۰۰ صندوق فعال در بازارهای رو به ترقی بود. اما عملکرد این صندوق به گونهای بوده است که در بازارهای رو به تنزل در میان پنج صندوق برتر قرار داشته است، که نشان میدهد تمپلتون چگونه تلاش میکرد تا به مهمترین هدف هر سرمایهگذار موفق دست یابد: حفظ سرمایه پیش از آنکه در مورد چگونگی افزایش آن نگران باشید.
.
شاهین یاسمی
بورس نيوز
.