مقوله «كار» به لحاظ شرافت ذاتي و مقبوليت انساني در رديف مقولههايي مثل شجاعت، راستگويي، درستكاري و انساندوستي قرار ميگيرد. شهروندان جوامع به همان دلايلي كه به افراد شجاع، راستگو، كمككننده به ساير انسانها احترام ميگذارند به كساني كه كار ميكنند و فضاي مناسب براي رشد و توسعه كار را آماده ميسازند نيز احترام ميگذارند.
.
يكي از دلايل شرافت ذاتي كار اين است كه انجام آن از درجه نداري افراد و جامعه كاسته و بر ميزان رفاه و خوشبختي ميافزايد. جامعههاي كامياب در تاريخ بشر به ويژه در سدههاي نزديكتر آن گروه از جوامع هستند كه اصل شرافتمندانه «كار» را تكريم كرده و فضاي ذهني جامعه را به سمت احترام به اين مقوله آماده كردهاند.
.
ايجاد تضادهاي آشتيناپذير ميان «كارگران» به معناي افرادي كه نيروي كار خود را در بازار عرضه ميكنند و «كارفرمايان» كه سرمايه مالي فراهم و عرضه ميكنند تا با انباشت و تلفيق آنها محيط كار ايجاد شود، از پديدههاي بازدارنده توسعه جوامع بوده و هست.
.
اين تضادسازي در روزهاي خاصي مثل روز جهاني كارگر در ارديبهشت ماه (ماه مه در ساير كشورها) و اسفندماه به دليل اينكه حداقل مزد تعيين ميشود اوج ميگيرد و بحثهاي منطقي ناديده گرفته ميشود. اكنون كه از روزهاي ياد شده دور ميشويم شايد طرح برخي نكات درباره كار و كارگر و كارفرما خالي از فايده نباشد.
.
۱- هيچ كارفرما و كارآفريني در هر جامعهاي از جمله جامعه ايراني حاضر نيست روزگار و كار و درآمدش در بهترين و بالاترين نقطه قرار گيرد، در حالي كه حال و روز كارگران بنگاه اقتصادي يا صنعتي او در بدترين و پايين نقطه باشد. چون يك كارفرما از خرد ناب برخوردار است و ميداند اين عدم تعادل سرانجام به از بين رفتن وضع موجود منتهي ميشود.
.
علاوه بر اين، كارفرمايان ايراني كه آموزههاي انساني و اسلامي درباره رعايت حق كارگر را شنيده و خواندهاند به لحاظ اخلاقي نيز حاضر نيستند حق كارگران به بهاي افزايش سودهاي غيرمتعارف آنها افزايش يابد. بنابراين حمايت از حق كارگران نزد كارفرمايان فرض واجب است.
.
از طرف ديگر نهاد دولت و مجلسهاي قانونگذاري در ايران به ويژه در ۳ دهه اخير عموما به دلايل متفاوت طرفدار افزايش حق و حقوق كارگران بوده و هستند. قانون كار فعلي و تداوم اين قانون كه ناكارآمدي آن در حوزه محيطهاي كار آشكار شده اما تغيير نمييابد ادعاي ياد شده را اثبات ميكند.
.
بنابر آنچه در جامعه ايراني ديده و شنيده ميشود و حمايت از حقوق كارگران دست كم در حرف و در صحنههاي حاضر، ديده شده وجود دارد و اين انكار ناشدني است.
.
۲- حمايت از حق كارگران و افزايش خوشبختي مادي كارگران اما در شعار و در حرف چيزي است و در عمل چيز ديگر. مقايسه جامعهاي مثل ايالات متحده آمريكا و جامعه چين در اين باره ميتواند درسآموز و جذاب باشد. در حالي كه رهبران حزب كمونيست چين با ادعاي دفاع از حق و حقوق كارگران تاسيس و قدرت سياسي در اين كشور را در دست دارند، اما بيشترين تعدي اقتصادي بر كارگران در همين كشور انجام ميشود.
.
در حالي كه در ايالات متحده آمريكا به جاي روز كارگر، روز كار را به رسميت ميشناسند و به جاي اصالت دادن به كارگر يا كارفرما، اصل «كار» تقديس ميشود. دقت در ميزان مزد و رفاه كارگران آمريكايي و چيني نشان ميدهد كه در عمل اين جامعه آمريكايي است كه به كارگر احترام ميگذارد؟
.
چون كارگران را از جنس كار ميداند. مردم آمريكا با جمعيتي كمتر از ۵ درصد از كل جمعيت جهان، نزديك به ۲۰ درصد توليد ناخالص جهان را در اختيار دارند و اين درحالي است كه روز كارگر ندارند و در حرف و شعار نيز كمتر از حق كارگران ميگويند.
.
۳- چند سال پيش به عنوان نماينده كارفرمايان ايراني در اجلاس سالانه سازمان بينالمللي كار حاضر بودم و در آن اجلاس «منشور حقوق كارفرما» راتهيه و به مسوولان سازمان بينالمللي كار دادم تا سندي ماندگار در اين نهاد بينالمللي باشد. در اين منشور كه هنوز از دستور كار خارج نشده و به وسيله نماينده كارفرمايان برخي از كشورها پيگيري ميشود، تاكيد شده بود كه كارفرمايان به مثابه بخش جداييناپذير از مقوله شرافتمند «كار» بايد داراي حق ملي باشند.
.
اكنون كه بحثهاي مرتبط با روز جهاني كارگر و مسائل دستمزد سپري شده است، پرسش اين است كه آيا بررسي حقوق كارفرمايان در سطح ملي نبايد در دستور كار باشد؟ ميتوان و بايد با تدوين منشور حقوق كارفرمايان ضمن تقدير از اين قشر و طبقه كه به ارتقاي موقعيت و مقام «كار» كمك كرده و كار جديد براي شهروندان ايجاد ميكنند، راه را براي ورود جوانان به اين موقعيت هموار كرد. تدوين منشور حقوق كارفرما در شرايط امسال به لحاظ ذهني آمادهتر از همه سالهاي سپري شده است و البته نيازمند همت و پيگيري انجمنها، سنديكاها و نهادهاي شناخته شده كارفرمايي است.
.
تدوين و اجراي منشور حقوق كارفرما شايد گام نخست براي متعهد كردن بيشتر اقشار جامعه و دولت براي احترام واقعي به مقوله كار باشد.
امير معتمدي
منبع : دنیای اقتصاد
.
سلام اسمم داریوش است
به نوعی کارگر هستم
البته مثل معروف “تیکه بر جای بزرگان نتوان زد به گزافه”
ولی من یک منشور حقوق کارگر نوشتم و اسمش را گذاشتم “منشور حقوق کارگر داریوش”
بیشتر درد دل است تا منشور . انتظاراتی که من کارگر از شرکتم دارم