نرم افزارحسابداری صدگان

حسابداران ذی‌صلاح غیر معتمد

0 657

حسابداراپ

سال‌ها دغدغه حسابرسان، نبود يك تشكل حرفه‌اي بود، تشكلي كه باعث اعتلاي حرفه حسابرسي بشه و از حقوق اعضاي آن به عنوان پيكره‌اي واحد، حمايت كنه. اون و قتا يكي از زعماي حرفه می‌گفت: سيراب شيردوني‌ها هم صنف دارن ما نداريم. فكر مي‌كرديم كه با ايجاد يك نهاد حرفه‌اي به همه اين آرزوها دست مي‌يابيم و در اين جامعه حرفه‌اي و مقدس حسابرسي كه سرشار از اصول متعالي اخلاق حرفه‌اي يه، همه در راه منافع حرفه گام بر مي‌داريم. تا اين كه جامعه حسابداران رسمي ايران به موجب قانون تشكيل شد. قرار شد دولت ترتيبات لازم براي چگونگي استفاده از خدمات حسابداران ذي‌صلاح به‌عنوان حسابدار رسمي رو مشخص كنه. قرار شد به منظور تنظيم امور و اعتلاي حرفه حسابداري و حسابرسي، جامعه حسابداران رسمي هم تشكيل بشه.

خيلي خوشحال شديم كه بالاخره جامعه حسابداران رسمي ايران تشكيل شد. دلمون خوش بود كه تشكل حرفه‌اي داريم كه به لحاظ استقلالش، ما حسابداران رسمي هم داراي استقلال مي‌شديم. چه از لحاظ ظاهري و چه از نظر واقعي. به موجب قانون، ذي‌صلاح هم كه بوديم. پس مي‌تونستيم حرفمون رو بزنيم و اين كار كمك مي‌كرد كه صورت‌هاي مالي در جهت حفظ منافع عمومي، صاحبان سرمايه و ديگر اشخاص ذي‌حق و ذي‌نفع، قابل اعتماد باشن. ديگه ترسي هم نداشتيم كه نهادهاي استفاده‌كننده از خدمات ما، با گذاشتن شرط و شروط براي كار ما، بتونن روي كارمون اعمال نفوذ كنن و استقلال ما رو بشكنن.

اعضاي شوراي عالي جامعه حسابداران رسمي رو هم كه انتخاب كرديم، خيلي خوشحال‌تر شديم. آخه قرار بود از حقوق ما اعضا حمايت كنن. آخه اونا تافته جدا بافته‌اي از ما نبودن كه، تازه گوش شيطون كر، ما همه آدماي حرفه‌اي با اخلاق بوديم و قرار نبود كه به قول معروف، “هر كي سي خودش” باشه. خلاصه خيلي خيلي خوشحال بوديم.

اما مگه شيطون مي‌ذاره هميشه خوش باشيم؟ ذات شيطون پليده. هر روز هم خودشو شكل يكي در مياره. يه روز شكل يه سازمان، یه روز شکل یه بانک، يه روز شكل يه شركت، يه روز شكل يه حسابدار رسمي، سرتونو درد نيارم. يه روز يكي پا شد و گفت درسته همتون حسابدار رسمي هستيد ولي دليل نمي‌شه كه معتمد من باشيد. من واسه كار خودم از بين شما، چند تا معتمد جدا مي‌كنم. بقيه‌تون هم به سلامت. گفتيم بابا اين كارتون خلاف قانونه، ما هممون ذي‌صلاحيم. تازه هممون از حقوق هم دفاع مي‌كنيم، آخه، يه تشكل حرفه‌اي هستيم. خودمونو كه به شما نمي‌فروشيم. خلاصه، شيطون سر و كله‌ش پيدا شد. گفت اگه طعم سيب حسابرس معتمد رو به برخي حسابداراي رسمي كه يه مقامي هم در تشكل حرفه‌اي دارن بچشونيم، شايد تونستيم قضيه رو جا بندازيم. بعضي حسابدارا كه سيب رو خوردن و ديدن چقدر خوشمزس و به خوردن سيب عادت كرده بودن، گفتند ما رو چه به بقيه، اگه شرط سيب خوردن معتمد شدنه، سعي مي‌كنيم قضيه رو جا بندازيم. اما اونا نمي‌دونستن كه اگه اين سيب رو تنهايي بخورن، خدا خشمش مي‌گيره.

خلاصه، حسابرس معتمد رو جا انداختن و سيب هم سهم بعضي‌ها شد. وقتي بقيه به اونا گفتن چرا اين كارو كردين، مگه هممون مثل هم نيستيم؟ اونا گفتن اگه بچه سيب بخوره دلش درد مي‌گيره. ما اگه اين كارو كرديم واسه خودتون كرديم. چون نمي‌خواستيم كه دل درد بگيريد و مريض بشيد.

پندار سیستم

خلاصه، سيبه خيلي مزه داده بود. اونايي هم كه سيب داشتن و مي‌دادن معتمدها مي‌خوردن خيلي خوش به حالشون بود چون يه جورايي ولي‌نعمت بودن. اين جا بود كه بقيه ديدن بابا اين تشكل حرفه‌اي مثل اينكه “ت” نداره و “شكل حرفه‌ايه”. صداش هم كه در نمي‌ياد، چرا ما هم ولي‌نعمت نشيم؟ اگه ولي‌نعمت بشيم، سفره‌اي مي‌گشاييم و ديگران از خوان نعمت ما متنعم مي‌شن. تازه بعضي از اين زعماي حسابداراي رسمي هم كه ميوه خورن، اونا رو هم با خودمون هماهنگ مي‌كنيم. يه مشكلي اينجا واسه ولي‌نعمت دوم‌ پيش اومد. اونم اين بود كه ولي‌نعمت اول اسم معتمد رو انتخاب كرده بود. اگه اونم از اين اسم استفاده مي‌كرد، مي‌گفتن تو از اون تقليد كردي. واسه اين كه اين شبهه پيش‌نياد، ولي‌نعمت دوم اسم حسابرساي ميوه خورش رو گذاشت “موسسات حسابرسي مورد تاييد”.

ولي‌نعمت دوم لازم داشت كه يكي دو تا از زعماي تشكل حرفه‌اي رو هم با خودش هم‌آهنگ كنه. رفتن و گشتن و يكي رو پيدا كردن. گفتن چطوري شرايط رو بنويسيم كه همين حرفه‌اي خودمون همه كاره بشه؟ گفتن چون تنها كسي توي تشكيلات ما كه قبلاً ۱۰ سال مدير ارشد حسابرسي بوده، حالا هم حسابدار رسمي غيرشاغله، همين آقا هس، پس يه شرط مي‌ذاريم مي‌گيم يه عضو كار گروه انتخاب حسابداران رسمي ما بايد حسابدار رسمي غيرشاغل با حداقل ۱۰ سال سابقه در حد مدير ارشد حسابرسي به انتخاب هيات‌عامل بانك مركزي باشه. ببخشيد اشتباه شد، با انتخاب ولي‌نعمت دوم باشه. ميوه‌اي كه ولي‌نعمت دوم مي‌خواد بده منتخباش بخورن، خربزه بزرگ شيرينيه. هنوز صداي بقيه اعضاي تشكل حرفه‌اي درنيومده كه چرا ما نبايد خربزه بخوريم چون هنوز از قضیه خبر ندارند. ولي اگه صداشون هم در بياد، حتماً ولي‌نعمت دوم مي‌گه خربزه لرز هم داره، هر كي بخوره بايد پاي لرزش هم وايسته. چون شماها ضعيفيد، اگه خربزه بخوريد و لرز كنيد مي‌ميريد. ما دلمون به حالتون مي‌سوزه به همين خاطر نمي‌ذاريم خربزه بخوريد. تازه، اين خربزس و با سيب خيلي فرق مي‌كنه.

آره، جامعه حرفه‌اي ما شده گوشت قربوني، ديگه حالي نداره، عجيب نيست اگر فردا یه ولی نعمت ديگه بياد بگه مي‌خوام حسابرس موثق، حسابرس موقر، حسابرس مودب يا حسابرس مرتب راه بندازم.

خوب اگه اين ولي‌نعمت‌ها اونقد صلاحيت دارن كه حسابرس مورد علاقشون رو گزينش و انتخاب كنن، پس اين ضرب‌المثل “هر كي سي خودش” درسته ديگه. پس تعيين صلاحيت حسابرسان به هيات تشخيص صلاحيت هم نه ربطي وار (يعني ربطي نداره) و هيات تشخيص صلاحيت هم دلش خوشه كه حسابرس ذي‌صلاح توليد مي‌كنه. نمي‌دونه كه اين حسابرساي ذي‌صلاحش از نظر اين ولي‌نعمتا بي‌صلاحيتن.

حالا كه دارم فكر مي‌كنم، مي‌بينم كه شايد از ماست كه بر ماست. شما چي فكر مي‌كنين؟ اگه بعضي از ماها با اين ولي‌نعمتا هم‌پياله نشيم، هنوز همين طوري ميشه؟ شايد لازمه يه كمي، بعضي از زعماي حرفه رو بپاییم. نمي‌دونم داستان اون مسابقه فوتبال را شنیدین؟ مربی تیم همش می گفت: بچه ها، تیم مقابل یک بازیکن داره اسمش مارادوناس. خیلی قدره. اونو بپایین. تا این که وسطای بازی، غصنفر که یکی از بازیکنای خودی بود، یک گل به خودمون زد. این جا بود که مربی داد زد: بچه ها مارادونا را ول کنین، غضنفر را بپایین! حالا اين غضنفر حرفه ما كي هس كه ما بايد بپاييمش؟ قضیه بانک مرکزی چیه؟ خنده داره يا گريه داره؟ من خودم كه نفهميدم چي‌ شد؟

عباس وفادار

حسابدار رسمي

كارشناس رسمي دادگستري و  مدرس دانشگاه

 

محل تبلیغ شما

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.