سعید جمشیدی فرد
دارایی نامشهود یکی از اقلام دارایی است که در صورتهای مالی و ترازنامه خود را نشان میدهد. بهطورکلی، دارایی مخارجی است که عایدات آتی و ماهیت سرمایهگذاری دارد درحالیکه هزینه در سال وقوع به حساب سود وزیان منظور میشود.
دارایی نامشهود جزو داراییهای غیرپولی بوده و با داراییهای وجه نقد وحساب دریافتنی فرق دارد. درعین حال فاقد ماهیت عینی است. این نوع داراییها غیرملموساند و به این واسطه ممکن است تحت تاثیر اطلاعات وقضاوتهای ذهنی قرار بگیرد.
مهمترین دلیلی که باعث شده دارایی نامشهود از سوی گزارشگر مالی یا فعال بازار سرمایه مورد اقبال کمتری قرار گیرد، ناشی از اطلاعات ناکافی مدیران و گزارشگران از اهمیت این نوع داراییها و مبانی دانشی این موضوع در استانداردهای حسابداری است. استاندارد شماره ۱۷ حسابداری مربوط به داراییهای نامشهود است. این نوع داراییها برای اینکه ثبت شود باید شناسایی و اندازهگیری شود. مادامیکه این اتفاق رخ ندهد، نمیتواند در صورتهای مالی به عنوان دارایی خود را نشان دهد.
دو عامل برای شناسایی و اندازهگیری این نوع دارایی حائز اهمیت است؛ یکی اینکه دارایی نامشهود میتواند همچون پلتفرم، فرمول دارو، حق اختراع، حق تالیف و حتی پروسههای ویژه در فرآیند تولید و برند شرکت غیرملموس باشد اما میبایست جریان نقدی اقتصادی آتی داشته باشد. به عبارت دیگر، انتظار میرود این دارایی در سنوات آتی منافع را حاصل کند. مادامیکه این اتفاق نیفتد نمیتواند به عنوان دارایی شناسایی شود. طبیعی است چنین شناختی مستلزم این است که گزارشگر مالی ومدیران این ادعا را اثبات کنند که این پلت فرم یا فرمولاسیون از مرحله تحقیق و بررسی اولیه خارج شده و میتواند ضمن توسعه تبدیل به محصول وخدماتی شود که منافع آتی داشته باشد. دوم اینکه برای ثبت در دفاتر باید بهای تمامشده قابل اتکا و اندازهگیری داشته باشد که مساله قابل توجهی است.
در مواردی که این دارایی تحصیل میشود انعکاس آن در صورتهای مالی کمترین مشکل را دارد اما مسئله در جایی است که دارایی نامشهود به تدریج در شرکت ایجاد میشود وهمین مساله شناسایی و اندازهگیری آن را دچار مشکل میکند.
به بیانی دیگر، دارایی نامشهود در مراحل اولیه به صورت تحقیق وهزینه است وماهیت دارایی ندارد اما بعد از اینکه به مرحله بهرهبرداری رسید به سبب گذشت زمان و معمولا ناچیز بودن ارزش ثبت شده در مقابل ارزش واقعی یا قابل تحصیل در بازار کم اهمیت شناسایی میشود. در چنین حالتی بحث تجدید ارزیابی مطرح میشود که موضوع دیگری است که بدلیل ذهنی بودن و تحت تاثیر مفروضات و برآوردها از اتکای زیادی برخوردار نبوده و در مواقعی متاثر از سوگیری مدیران است.
براساس استاندارد حسابداری در مرحله تحقیق اولیه نمیتوان دارایی نامشهود را بدون مستندات قابل اتکا و اندازهگیری شناسایی کرد. با این توضیحات، مشکل عمده در مورد این نوع داراییها ایجادی در بنگاه اقتصادی است که دستخوش قضاوت وبرداشتهای متفاوت میشود.
آنچه باعث شده این نوع داراییها در بازار سرمایه اهمیت کمتری داشته باشد ناشی از اطلاعات ناکافی مدیران از مفاهیم وچارچوب گزارشگری داراییهای نامشهود و ارجاع ندادن به متخصصان مربوطه است. از این رو لازم است علاوه بر تحقیق و برنامهریزی برای گزارشگران مالی وشناسایی بهای تمام شده اقدام کرد چرا که طبعا نقطه نظر مدیران و ذینفعان در ارزشگذاری تاثیر قابل توجهی دارد.
یکی دیگر از موانع موجود محرمانگی اطلاعات از سوی بعضی شرکتها خصوصا آنان که پلت فرم و نرم افزارهای خاص دارند است چرا که این مساله محدودیتهایی رابرای کارشناس وارزیاب ایجاد میکند که به این واسطه بازار و ذینفعان صورتهای مالی اعتماد کمتری به داراییهای نامشهود خواهند داشت. در شرکتهای پذیرفته شده یا در فرآیند پذیرش انواع گزارشگری دیده میشود که در این میان برخی شرکتها داراییهای نامشهود را شناسایی، برخی دیگر هزینه و برخی آن را به کارشناس ارجاع دادهاند.
یکسان نبودن رفتار و مشابه نبودن موضوعات باعث شده نهاد ناظر بازار سرمایه نسبت به این موضوع دچار بدبینی شود. به نظر میرسد با وجود استاندارد حسابداری، گزارشگری داراییهای نامشهود از بعد حرفه حسابرسی و حسابداری مشکل خاصی نداشته باشد.
استاندارد ظرفیت لازم را هم برای گزارشگری مالی و هم حسابرسی دارد. آنچه اکنون اهمیت دارد این است که مدیران و شرکتها موضوع داراییهای نامشهود را بر اساس این مبانی تهیه کنند و ادعایشان نسبت به اینکه ارزشی در شرکت وجود دارد در قالب گزارشهای مختلف تحلیل وتلاش کنند حسابرس و ارزشگذاران را قانع کنند و طرحهای تجاری را پشتوانه اسناد ومدارک قرار دهند تا جایگاه این داراییهای ارزشمند بهتر شناسایی شود.