با توجه بهترکیب جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام و همینطور فقدان آیتالله هاشمی که به نوعی تصمیمات مجمع را در زمانی که حضور داشت اغلب به مسیر صحیحی هدایت میکرد پیشبینی آن که اعضای مجمع چه چیزی را به عنوان «مصلحت نظام» تشخیص دهند سخت و پیچیده است. البته اگر برخی روایتها درباره آنکه پذیرش شروط FATF در سطوح عالی نظامِ تصمیمگیری تایید شده است و این مسیرهای حقوقی بیشتر جنبه تشریفات حقوقی دارد را نپذیریم. اما حرف حساب مخالفان FATF چیست و چرا آنان تمایلی به پذیرش شروط گروه اقدام مالی ندارند؛ شروطی که تنها ایران و کره شمالی از پذیرش آن شانه خالی میکنند. اگر بخواهیم عامیانه بگوییم باید گفت که دلواپسان FATF هم خدا را میخواهند و هم خرما را!
آنان به خوبی با خبر بودند که پس از توافق هستهای برای بازگشت به سیستم بانکی و مالی جهانی راهی جز پذیرش شروط FATF نبوده است و در نتیجه الزام بهرهمند شدن از دستاوردهای برجام پذیرش و اجرای توصیههای گروه اقدام مالی است. آنان از یک سو از روز پس از اعلام توافق هستهای نسبت به عدم ارتباط بانکهای ایرانی با بانکها و نهادهای مالی بینالمللی ابراز دلواپسی میکردند و از طرف دیگر خودشان در مسیر پیوستن به FATF سنگاندازی میکردند. از طرف دیگر در ماههای اخیر و پس از عبور دونالدترامپ از توافق هستهای پیششرط احیای دوباره برجام تصویب لوایح مرتبط با FATF بوده است و این موضوعی است که تقریبا تمامی تصمیمگیران کشور از آن مطلع هستنند. در این جا هم جناح تندرو بر همان ضربالمثل «هم خدا وهم خرما» اصرار دارند و از یک سو بر لزوم رفع فضای تحریمی تاکید دارند و از طرف دیگر تمامی راههایی که ممکن است به زنده نگاه داشتن توافق هستهای ختم شود مسدود میکنند.
اما پرسش اساسی در این باره آن است که در این میان نقش دولت چیست؟ سکوت رئیسجمهور و دیگر سران دولتی درباره این موضوع حیاتی ناظران را به این نتیجه میرساند که ظاهرا دولت هم آنقدرها تمایلی به، به سرانجام رسیدن FATF و برجام ندارد! این دیگر حکایتی عجیب و غریب است که دولتی که مدعی میانهروی است و در ظاهر از برجام و FATF و مانند آن سخن میگوید در هنگام عمل و جایی که باید در برابر تندرویها بایستد و تصمیم نهایی را بگیرد کُند و فشل عمل میکند و رفتاری توام با بی تفاوتی از خود نشان میدهد.