نرم افزارحسابداری صدگان

«کشف قیمت ارز» به‌جای «تعیین قیمت»

0 665

حسابداراپ

مصطفی دیلمی‌پور 

 چاپ مقاله‌ای با عنوان «گرداب نرخ ارز در اقتصاد نابسامان» در روزنامه «شرق» من را به نگارش مقاله‌ای در نقد آن واداشت.

 

در این مقاله گفته شده بود، آمریکا هنوز نتوانسته است چین را به کاهش ارزش یوآن وادارد! جدول درج‌شده در مقاله را نگاه کنید: افزایش قیمت یوآن از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ معادل ۱۶درصد و از سال ۲۰۰۸ تا سال ۲۰۱۲ برابر ۹درصد بوده است. آمریکا نه‌تنها خواهان کاهش ارزش یوآن نیست، بلکه به‌میزان افزایش قیمت آن اعتراض دارد.

 آمریکا خواهان افزایش ارزش یوآن است، زیرا به‌نفعش است که یک آمریکایی با صددلار تعداد کمتری یوآن به‌دست آورده و از بازار چین، کالای چینی کمتری که برحسب یوآن قیمت‌گذاری شده است، بتواند بخرد، در نتیجه ترجیح می‌دهد به‌جای کالای چینی بی‌کیفیت کالای آمریکایی بخرد. در طرف مقابل ماجرا، با یک یوآن مقدار بیشتری دلار عاید یک چینی می‌شود و می‌تواند کالای بیشتر آمریکایی که برحسب دلار قیمت‌گذاری شده است، دریافت کند. فارغ از سایر عوامل موثر و با تکیه به برابری پول با افزایش قیمت یوآن صادرات آمریکا به چین افزایش و واردات آمریکا از چین کاهش پیدا می‌کند و مشکل آمریکا در موازنه بازرگانی کاهش پیدا می‌کند. اعتراض آمریکا به این است که دولت چین متناسب با رشد اقتصادی خود ارزش پولش را تقویت نمی‌کند و به‌طور دستکاری‌شده و با چاپ و تزریق پول، قیمت آن را پایین می‌آورد.  خدمات پژوهشی کنگره آمریکا در گزارشی تحت‌عنوان «سیاست پولی چین: تحلیلی از مسایل اقتصادی» به قلم وین موریسون و مارک لابونته که در ژوییه ۲۰۱۳ منتشر شده، به مسایل عدم توازن تراز تجاری آمریکا و چین پرداخته و دستکاری قیمت یوآن توسط دولت چین را بررسی کرده و در مقاله دیگری برایان پالمر به خرید اوراق خزانه دولت آمریکا و دلار آمریکا توسط دولت چین از طریق چاپ مداوم یوآن و جلوگیری از افزایش‌ قیمت یوآن به‌شیوه دستکاری‌شده پرداخته است.

 اما نکته دیگر، اصرار نویسنده مقاله بر استفاده از «کشف قیمت» ارز به جای «تعیین قیمت» آن است. در مورد کاربرد واژه «کشف قیمت» به جای «اندازه‌گیری» و «تعیین» ناچار به ارایه مطالب زیر از مقاله نعیمه منال تحت عنوان «چه چیزی قیمت ارز را تعیین می‌کند؟» هستم:  ارزش ارز‌ها بر اساس قیمت خرید و فروش آنها به‌عنوان یک کالا تعیین می‌شود و مقداری از آن‌که خریداری می‌شود بر قیمت آن تاثیر می‌گذارد، یعنی علاوه بر سایر عوامل، عرضه و تقاضا بر قیمت آن موثر می‌افتد.

پندار سیستم

 ارزش عادله بازار یک ارز در نقطه توافق برای خرید و فروش آن تعیین می‌شود و عوامل متعددی در تعیین قیمت معقول ارز برای مبادله موثر واقع می‌شود. شرایط اقتصادی کشور از جمله نرخ اشتغال و فرصت‌های توسعه مورد آزمون واقع می‌شود و همچنین فضای سیاسی کشور بر مبنای پایداری حکومت ملی آن ارزیابی می‌شود. ارزش ارز یک کشور از هم‌پیمانان و دشمنان آن و برنامه‌های سیاسی آن به‌طور مستقیم متاثر می‌شود. حتی جنگ بر ارزش پول یک کشور از طریق نقش آن و هم‌پیمانان و اهداف آن کشور تاثیر می‌گذارد و تمام این عوامل قابل اندازه‌گیری بوده و نمی‌تواند ما را به جای استفاده از روش‌های ریاضی و اقتصادی وادار به استفاده از روش‌های الهامی و کشفی کند که نویسنده حکم جزمی و حزبی برای استفاده از عبارت «کشف قیمت» صادر کرده است. آیا نویسنده به تفاضل نرخ تورم کشور با تورم جهانی در تاثیر بر برابری باور دارد؟ آیا نویسنده تفاضل نرخ بهره را در تعیین برابری ارزها بی‌تاثیر می‌داند؟ آیا نویسنده کسری حساب جاری کشور یا بدهی‌های عمومی، شرایط تجاری حاکم و پایداری سیاسی و عملکرد اقتصادی را در تعیین نرخ برابری موثر می‌داند؟ اگر چنین است و اقتصاد و اقتصادسنجی می‌داند، چرا استفاده از روش «کشف قیمت» را تجویز می‌کند. پس چرا به‌جای محاسبه به کشف متوسل شویم؟ مگر قیمت ارز در جایی پنهان‌ شده که ما آن را کشف کنیم. درست است که قیمت ارز را با یک فرمول ریاضی ساده نمی‌توان استخراج کرد، ولی با استفاده از مدل‌های گوناگون آن را محاسبه می‌کنیم و همان‌گونه که پیش‌تر عرض کردم، قیمت واقعی ارز به‌مثابه یک کالا، عددی است که در آن عدد تقاضا و عرضه، فارغ از هیجان‌های سیاسی، روانی و اجتماعی عمل می‌کنند.  در هیچ‌یک از لغتنامه‌های در دسترس اقتصادی، حسابداری و مدیریتی کشف را به معنی Determine ندیدم و در فرهنگ دهخدا و معین نیز کشف را پرده‌برداشتن و آشکارکردن و یافتن دیدم.  در مقاله‌ای به‌نام «محاسبه‌ای برای استخراج یک رقم» در روزنامه «شرق» ۲۵مهر من از روش تفاضل تورمی یا Differentials Inflation استفاده کرده بودم که با محاسبات وزیر امور اقتصادی و دارایی که خود تحصیلکرده اقتصاد هستند، تفاوتی فاحش نداشت و گمان نمی‌کنم که ایشان نیز از روش «کشف قیمت» تجویزشده و نه پیشنهادی نویسنده استفاده کرده باشند.

 استفاده ایشان از واژه «کشف قیمت» در تعیین قیمت سهام در عرضه اولیه سهام نیز نادرست است. مبدعان و کسانی که در جامعه ما این واژه را جا انداخته‌اند، اگر برای فرار و اجتناب از پاسخگویی در دقت محاسبات نبوده، محتملا راه خطا رفته‌اند، زیرا که محاسبه دقت می‌طلبد و به عامل تصادف در کشف هم متکی نیست. نویسنده محترم توجه کنند که در کشور آمریکا، جایی که اوراق سهام بدون ارزش اسمی یا No Par منتشر می‌شود یا برخی اوقات اوراق سهام با ارزش تعیین‌شده یاStated Value منتشر می‌شود هرگز، نه از روش و نه از واژه «کشف قیمت» به‌جای تعیین قیمت سهم استفاده می‌شود. برای تصحیح تلقی نویسنده ایشان را ارجاع می‌دهم به مقاله‌ای که وزارت امورخارجه آمریکا تحت‌عنوان «چگونه قیمت سهام تعیین می‌شود منتشر شود»، البته نیک می‌دانم که ایشان به منابع دانشگاهی، دسترسی لازم را دارند.

 نمی‌دانم مخاطبان ایشان در جای‌جای مقاله چه کسانی هستند که چنان مورد عتاب قرار گرفته‌اند، ولی از انسان فرهیخته‌ای مثل نویسنده مقاله که من می‌شناسم بعید می‌دانستم که به‌جای استفاده از طنز سیاسی یا به قول سیاسیون پلومیک از کلماتی مثل «ترهات» استفاده کنند. اگر ما با دیدگاهی مخالفیم و به آن دیدگاه ترهات خطاب کنیم آنها هم که با ما مخالف هستند مجاز خواهند بود که به اندیشه‌ها و گفته‌های ما «ترهات» نام دهند. من با نومحافظه‌کاران آمریکایی به هیچ‌وجه موافق و همفکر نیستم، ولی در جامعه‌ای با ۳۵۰‌میلیون جمعیت، آیا آنها و گروه تی‌پارتی Tea Partyجایی ندارند و ترهات می‌بافند که شانه‌به‌شانه با دموکرات‌ها در انتخابات آمریکا رقابت می‌کنند؟ آیا شما این نقطه‌نظرات منتسبه به نومحافظه‌کاران را که همانند روشنفکران چپ آمریکایی و به‌رسم توهین نئوکان می‌خوانید از متون فراکسیون حزبی آنها استخراج کرده‌اید؟ در جامعه ما و در سطح عموم از افکار نومحافظه‌کاران جز گرایش آنها به حل‌وفصل مسایل از طریق نظامی، چه چیزهایی شناخته شده است؟ ای‌کاش جنابعالی با آرامش خاطر، شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ظهور و رشد نومحافظه‌کاران را بررسی و تحریر می‌کردید و می‌دیدید که آیا از نظر شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور ما در وضعیتی قرار دارد که شما برخی از اقتصادنویسان را نئوکان‌های وطنی تلقی کنید؟

 پایان سخن آنکه باوجود روش‌شناسی و زبان نوشتاری گاه خشن نویسنده، من با بخشی از نتیجه‌گیری ایشان هم‌عقیده هستم، هر چند ممکن است از دیدگاه نفر سومی ما هر دو در اشتباه باشیم و آن اینکه: تنها راهکار مقابله با هجوم ویرانگر نقدینگی به بازار ارز و سکه، تشویق سرمایه‌گذاری با ایجاد امنیت اقتصادی و حذف رانت‌خواری و ویژه‌خواری در چارچوب مبارزه واقعی با فساد است.

 فراموش نکنیم که آن انسان‌های صادق با تفکرات و اعمال خود در تاریخ کشور ما ماندگار خواهند بود که با پیشرفت کشور، زندگی اجتماعی و سیاسی امن و اقتصادی درخور و ارزان برای مردم ما تامین کنند، من هم آن رویا را دارم.

عضو جامعه حسابداران رسمی ایران عضو انجمن حسابداران رسمی آمریکا


محل تبلیغ شما

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.