شغل ريیس بانک مرکزی شبیه به آتشنشانی است که وارد ساختمانی شده که آتش گرفته است. در یک اتاق، کودکی در تختخواب است و در اتاقی دیگر مادری بیهوش افتاده. آتشنشان تنها میتواند یکی را نجات دهد.هر تصمیمی بگیرد، توسط بعضی برای تصمیمگیری اشتباه سرزنش خواهد شد. كودك را نجات دهد يا مادرش را؟
.
۱- در اقتصادهاي مدرن حجم پول در حال گردش توسط بانك مركزي تعيين ميشود. به عبارت ديگر بانك مركزي قدرت تاثيرگذاري بر سياست پولي و تورم را دارد. اگر سياستي نادرست از سوي بانك مركزي انتخاب شود، ممكن است خيليها شغلشان را از دست بدهند و به عكس. تورم ميتواند در نتيجه افزايش حجم پول بهطور مارپيچي از كنترل خارج شود و فشار طاقتفرسايي به مردم وارد كند. همه اين موارد است كه وظيفه بانك مركزي را دشوارتر ميسازد. در برخي از اقتصادهاي مدرن علاوه بر حجم پول، متغير مهم ديگري مثل نرخ ارز هم تحت تاثير مستقيم سياستهاي بانك مركزي است. علت اين موضوع هم خيلي ساده است:
.
به دليل اينكه تنها عرضهكننده اصلي ارز، دولت و بانك مركزي است. معمولا اينطور است كه بانك مركزي در بازار ارز نقش متعادلكننده را بازي ميكند و با خريد و فروش ارز آن را در يك فاصله تعادلي نگه ميدارد. اما اگر اين نقش تغيير كند و بانك مركزي از خريدار- فروشنده تنها به فروشنده ارز تبديل شود در بلندمدت ديگر نميتواند آن نقش را به خوبي ايفا كند. یکی از مسائلی که این روزها پیش روی بانک مرکزی قرار گرفته اين است كه با توجه به عرضه محدود ارز و تقاضاي فراوان براي آن در بازار بايد يك جيرهبندي (قيمتگذاري) روي ارز انجام شود. بانك مركزي کدام سیاست را انتخاب کند؟ اين نوع جيرهبندي يا قيمتگذاري ارز ابزاري سياستي براي شرايطي است كه بازار ارز با شوك روبهرو ميشود.
.
بانك مركزي در اينجا با اين سوال مواجه است كه قيمت ارز را چگونه تعيين كند تا به گروه هدف مورد نظرش برسد. يا اصلا ارز را رها كند و تعيين قيمت آن را به بازار بسپارد؟ فرض كنيد بانك مركزي مقداري ارز دارد و چهار گروه متقاضي آن هستند: ۱- بيماران لاعلاج. ۲- دانشجوياني كه با انجام تحصيلات عالي ميتوانند دانشهاي نوين را به كشور بياورند و سبب توسعه كشور شوند. ۳- متقاضيان سفرهاي زيارتي و تفريحي. ۴- واردكنندگان كالاهاي ضروري مثل گوشت. سياستگذار بانك مركزي چارهاي ندارد جز اينكه تصميمي بگيرد و گروهي را ناراحت كند.
.
سياستگذار پولي بايد براساس يك اصل تصميم بگيرد؛ اما كدام اصل؟ اصل تساوي ميان متقاضيان ارز؟ اصل كيفيت زندگي در خصوص بيماران؟ يا اصل مطلوبيت و لذت بردن از زندگي در خصوص مسافران؟ يا اصل بقا در خصوص واردكنندگان كالاهاي ضروري؟ مثلا بانك مركزي تصميم گرفت تا ارز سفرهاي تفريحي را حذف كند. قطعا در نتيجه اين تصميم گروهي آزردهخاطر ميشوند. گرفتاری یا شاید بهتر بگوییم معمای دشواری است. بانک مرکزی هر کدام از گزینههای فوق را انتخاب کند از سوی گروه دیگر سرزنش میشود و با انتقاد مواجه خواهد شد.
.
اما بالاخره بانک مرکزی چه باید بکند؟ اين سوالات تمامي ندارند و بانك مركزي درست همانند مسافران سفرهاي تفريحي، متقاضيان ارز را به بازار ارجاع ميدهد. اما ناگهان مشكل ديگري پيدا ميشود؛ بازار مانند شرايط فعلي و با توجه به افزايش تقاضا گرفتار مارپيچ افزايش نرخ ارز شده و حكايت از اين دارد كه اعتماد فعالان بازار ارز نسبت به تثبيت آن در يك فاصله تعادلي دچار خدشه شده است. احياي اعتماد در بازار ارز، مهمترين سياست پيش روي بانك مركزي است.
.
۲- مساله مهمتر، بازگرداندن اعتماد به بازار ارز است. نوسان نرخ ارز طي مدتي كوتاه تمامي واردكنندگان كالاهاي وارداتي و صادركنندگان را با يك نااطميناني از قيمت آتي ارز روبهرو ساخته است كه اين امر ميتواند موجب ركود در بازارهاي مختلف شود. بسياري از كاسبكاران بازار اين روزها از انجام هر معاملهاي پرهيز ميكنند؛ زيرا اعتمادي ندارند كه نرخ ارز فردا چقدر خواهد بود. وظيفه سياستگذاري بانك مركزي اين نيست كه قيمت ارز را تعيين كند، بلكه از آن مهمتر اين است كه با اتخاذ سياستهاي درست در يك بزنگاه حياتي نقش خود را در بازار ارز پررنگتر سازد و اعتماد را دوباره در ميان فعالان بازار احيا كند.
.
از دست رفتن اعتماد میتواند تبدیل به یک پیشگویی خودمتحقق و منجر به مارپیچ روبهپایینی در فعالیت اقتصادی شود که به رکود میانجامد. پیشگویی خودمتحقق آن پيشگويي است که بهخودیخود باعث محققشدن میشود یا دیگران به نحوی واکنش نشان میدهند که شما پیشبینی میکنید و انتظار دارید واکنش نشان دهند یا فرد تحقق رفتار پیشبینیشده خود را به چشم میبیند. مثلا در سال ۱۹۲۹ در ایالات متحده آمریکا یک بحران مالی پیش آمد و شایعه شد که بانکها ورشکست خواهند شد. به همین دلیل مردم به بانکها هجوم بردند و پولهای خود را بیرون کشیدند.
.
همین موضوع باعث ورشکستگی بانکها شد يا در نمونه داخلي مدتي پيش بود كه همه ميگفتند كه نرخ ارز ميشود ۲۰۰۰ تومان. بعد هم همه آحاد جامعه از بقال و آرايشگر گرفته تا معلم و راننده تاكسي متقاضي ارز شدند و ارز ۲۰۰۰ تومان شد. افزايش نرخ ارز راه خود را به روان فعالان بازار ارز باز كرد؛ بهگونهاي كه حركت روبه بالاي نرخ ارز خودمتحقق شد.
.
وقتی هجومی در مسیری اشتباه آغاز میشود، این امر به یک پیشگویی خودمتحقق تبدیل میشود که به سختی میتواند متوقف شود. در اين شرايط سرمايهگذاران روي لبه صخره گام بر ميدارند. اعتماد سرمايهگذاران منفرد به بازار در اين شرايط اهميت زيادي دارد. گاهي اوقات عامل مستقل اعتماد است كه نوسان نرخ ارز در كوتاهمدت را تعيين ميكند. اعتماد همانطور كه ميتواند شديدا سقوط كند، ميتواند با سياستگذاري مناسب و ارائه پاسخهاي مناسب بالا هم برود.
.
محمدرضا فرهاديپور
منبع : دنیای اقتصاد
.