نرم افزارحسابداری صدگان

مروري بر چند قاعده مهم در بازار سهام

0 751

حسابداراپ

۱- هميشه براي سود كردن فرصت هست:

اما اين قاعده در عمل به چه معني است‌؟ اول اينكه هيچ وقت نبايد سعي كنيم تحت هر شرايطي سهم بخريم… مثلا شايد بارها اين جمله را با خود تكرار كرده باشيم كه نكند از سهم جا بمونم… اگر اين جمله بر ساير دلايل ما براي خريد سايه بيافكند يا بدتر از آن دليل اصلي ما شود، قطعا دچار خطا خواهيم شد.

.

اما چرا؟ اين جمله در شرايطي گفته مي‌شود كه هيجاني در بازار يا در نماد مربوطه بوجود آمده است و ما تحت تاثير اين هيجان اقدام به تصميم گيري مي‌كنيم (در واقع قدرت فكر كردن از ما گرفته مي‌شود). البته شايد در آن لحظه از قضا و از بخت خوبمان در نقطه درستي اقدام به خريد كرده باشيم (مثلا به هنگام شكست يك خط روند كه با حجم بالاي معامله و معاملات برق‌آسا همراه باشد)، اما به اعتقاد من اقدام هيجاني به هر حال نتيجه منفي خود را روي معامله گر خواهد گذاشت و همانطور كه با هيجان خريده با هيجان هم مي‌فروشد. در واقع از آنجايي كه سابقه ذهني خريد او بر مبناي هيجان بوده است (نه دلايل محكم‌تر)، اسير جو حاكم شده و اقدام به فروش مي‌كند يعني هيجان در خريد باعث هيجان در فروش خواهد شد و اين باعث مي‌شود حتي يك معامله خوب كه نقطه ورود خوبي داشته است، با نقطه خروج بد عملا يك سرمايه‌گذاري ناموفق مي‌شود. جالب اينكه اثر ذهني نامطلوب اين اقدام براي معامله‌گر به زودي تمام نخواهد شد و مدتي طول خواهد كشيد تا اثر آن از بين برود.

.

دوم اينكه هميشه سهم‌هايي وجود خواهند داشت كه مناسب خريد باشند، پس بهترين كار صبر و انتخاب با حوصله سهم و سپس اقدام به خريد است. شايد برايتان جالب باشد عقيده‌اي رو كه بنده خيلي باهاش تونستم ارتباط برقرار كنم براتون بازگو كنم: اينكه هميشه سهم خوب براي خريد هست حتي در شديدترين بازارهاي مثبت؛ واقعا دليلش چيست؟

.

دليلش ساده است اونهم يك قاعده كلي هست كه فروشنده هميشه هست اما خريدار هميشه وجود ندارد.

.

۲-  فروشنده هميشه وجود دارد، اما خريدار هميشه وجود ندارد:

.

بگذاريد ببينيم اين قاعده به چه معني است. يك فروشنده به سه دليل اصلي اقدام به فروش مي‌كنه:

.

پندار سیستم

 رسيدن به سود مورد انتظار ، جلوگيري از ضرر بيش از حد قابل تحمل ، نياز به پول.

.

خوب اگر به اين سه دليل نگاه كنيم مي‌بينيم كه در روندهاي صعودي دليل اول و در روندهاي نزولي عامل دوم فروشنده خلق مي‌كنند. عامل سوم هم كه هميشه مي‌تواند وجود داشته باشد.

.

گاهي مي‌بينيم يا مي‌شنويم كه چرا فلان شخص حقوقي وقتي يك سهم صفهاي خريد آنچناني داره اقدام به فروش مي‌كند؟ اين سوال عجيبتر مي‌شود وقتي مي‌بينيم مثلا به لحاظ تكنيكال اين سهم اهداف بالاتري داره و چطور ممكن است يك حقوقي اين موضوع رو نداند و ما بدونيم… البته شايد آن حقوقي اين موضوع رو نداند ولي در واقع دليلش اين هست كه اون شخص حقوقي كه قصد شناسايي سود دارد و حجم مورد نظر فروشش هم بالاست؛ بنابراين، نمي‌تواند صبر كند در قله‌اي كه بسياري از فعالين بازار نسبت به آن آگاهي دارند اقدام به فروش كند …پس مجبور هست در ميانه راه و به تدريج اين كار را بكند. خب اما چرا خريدار هميشه وجود ندارد؟ دليل آوردن براي اين موضوع بسيار مفصله.

.

در يك بازار نزولي خريدارها بدنبال خريد در قيمت‌هاي پايين تر هستند و اين يعني كاهش خريدار. در يك بازار صعودي خريدارها پس از مدتي به دليل رشد بازار در خريدهايشان دچار ترديد مي‌شوند و در بازارهاي خنثي و خسته كننده سرمايه‌گذاران به دنبال فرصت‌هاي سرمايه‌گذاري خارج از بازار مي‌روند تا زمان را از دست ندهند و همه اين دلايل باعث مي‌‌شود براي به وجود آمدن خريدار نياز به گذشت زمان باشد كه خود به معناي آن است كه در فواصلي از زمان ميزان خريداران كاهش مي‌يابد. به طور كلي شايد منشا اصلي همه دلايل جمله زير باشد: خريداران براي خريد دنبال دليل و مدرك و شواهد مثبت مي‌گردند وبا ترديد و نگاهي شكاك به تحليل مي‌پردازند. اما در فروش معمولا كمتر دنبال دليل هستيم چرا كه يا مي‌خواهيم لذت سود را ببريم يا مي‌خواهيم خود را از تلخي ضرر نجات دهيم.

.
۳- همه افراد نمي‌توانند در كف قيمتي بخرند و در پيك قيمتي بفروشند:

.

اين قاعده نيازي به اثبات ندارد و واقعيتي است كه در تمامي بازارهاي مالي رخ مي‌دهد. اما چرا بايد به آن توجه كنيم؟ سرمايه‌گذاري را در نظر بگيريد كه به هر روشي نسبت به نقطه كف قيمتي آگاهي پيدا كرده، اصرار او بر خريد در آن نقطه و عدم وقوع اين رخداد باعث مي‌شود كه او با تعصبي كه ناشي از اعتقادش به آن كف قيمتي بوده است در قيمت‌هاي بالاتر، وقتي حركت صعودي شروع مي‌شود، اقدام به خريد نمي‌كند. همينجا كمي مكث كنيد؛ ببينيد چند بار اين اتفاق براي شما افتاده است؟ مشابه اين موضوع در يك روند صعودي و نزديك شدن به سقف قيمتي هم رخ مي‌دهد. واقعا چند بار شده است چون نتوانسته‌ايم در پيك قيمت بفروشيم و اصرار و تعصب بر آن باعث شده سودمان كاهش يافته يا به كلي زائل شود؟

.

پرهيز از تعصب درخريد در كف قيمت و فروش در سقف قيمت به نظر بنده يكي از عوامل موفقيت در بازار سهام است. جالبه كه اين قاعده سوم به دو قاعده اول مربوطه، مثلا تعصب در خريد در كف قيمتي يك دليلش براي معامله‌گر اين هست كه نكند در قيمت‌هاي بالاتر نتوانم بخرم (قاعده دوم فراموش شده)؛ تعصبي كه ممكن است نتيجه اش شكست رو به پايين كف حمايتي باشد. همچنين دليل ديگر مي‌تواند فراموش كردن قاعده اول باشد كه‌اي كاش با خودمان بگوييم: بر فرض كه جا موندم مگر فقط همين يك فرصت در تمام دنيا براي سود كردن من گذاشته شده است؟ … با اين طرز فكر از هيجانات نامربوط خلاص شده و خيلي راحت تر به سراغ بررسي گزينه سرمايه‌گذاري بعدي مي‌رويم.

.

منبع: Bourexpro.com

محل تبلیغ شما

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.